جزئیات مقاله

تعداد نظرات :0
آنچه در این مقاله میخوانید ..

اختلال شخصیت چیست؟

اختلال شخصیت چیست؟

در فرآیند طبیعی و درست تربیت، ما باید تا رسیدن به بزرگسالی در این چهار شاخص روانی به رشد کافی و قابل قبول دست پیدا کنیم:

1) شناخت 2) عاطفه 3) کار کرد بین فردی 4) کنترل تکانه

رشد نیافتگی در هر یک از این حوزه ها، نشان از وجود اشکالی بنیادی در شخصیت است. اما از نظر تشخیصی، وجود مشکل جدی در حداقل دو تا از این چهار حوزه، نشان دهنده وجود اختلال شخصیت در فرد است. متناسب با اینکه کدام حوزه باشد و با چه شدتی باشد، اختلالات شخصیتی مختلفی تعریف می شوند. در ادامه این چهار مفهوم به طور خلاصه توضیح داده می شوند، سپس انواع مختلف اختلال شخصیت معرفی می شوند:

        شناخت: یعنی شیوه های ادراک و تعبیر خودمان یا دیگران یا جهان یا رویدادها. هر فکر یا نظر یا اعتقادی که ما در مورد هر چیزی داریم، از جنس شناخت است. هر قدر شیوه فکر کردن و تفکرات ما، واقع بینانه تر، معقول تر و منطقی تر باشد، یعنی در حوزه شناخت، کار آمد تریم. شناخت مختل ، یعنی کسی که نمی تواند به درستی فکر، محاسبه (سود و زیان) و انتخاب کند. شناخت به شدت مختل ، همان «هذیان» یا افکار به شدت غیر واقع بینانه است.

        عاطفه: یعنی گستردگی، شدت، تغییر پذیری و مناسب بودن پاسخ هیجانی. عاطفه و هیجان به هم مربوط و نزدیک هستند، ولی دقیقا یکی نیستند. هیجان یا احساس، چیزی است که در درون خود حس می کنیم، مثل غم، شادی، خشم، ترس، تنفر، عشق و سایر هیجانات. اما عاطفه شکلی است که این احساس یا هیجان را بروز می دهیم . عاطفه مختل، یعنی وقتی کسی نمی تواند تمام یا بخشی از احساسان خود را بروز دهد. مثل کسی که نمی تواند عشق را تجربه کند. یا کسی که در شیوه ابراز احساساتش خوب عمل نمی کند، مثل کسی که دوست داشتنش را با کنترل گری و وابستگی نشان می دهد.

        کارکرد بین فردی: کسی که به شکل تکرار شونده در روابط خود با افراد دیگر دچار مشکل می شود، روابط بین فردی مختل دارد. این افراد ممکن است همکاران او یا دوستانش یا شرکای عاطفی او باشند. به عنوان مثال، کسی که چند بار طلاق گرفته، به سختی می تواند ادعا کند مشکل فقط از همسران قبلی او بوده. یا کسی که اکثر دوستانش از او دلخورند یا رابطه شان را قطع کرده اند، احتمال زیاد الگوی رفتاری خاص، همیشگی و آزاردهنده ای دارد که دیگران را دور می کند یا باعث می شود با دیگران به مشکل بر بخورد( مثلا زیادی سرزنشگر است یا وابسته و چسبنده است یا پر توقع است و مشابه اینها).

        کنترل تکانه : تکانه به معنای میل شدید و ناگهانی برای انجام کاری یا ارضای نیازی است . مثل تکانه جنسی، تکانه خشم یا تکانه های وسواسی، کنترل کافی نداشتش برتکانه ها، می تواند بسیار خسارت بار باشد. مهار رفتاری، پیش نیاز و لازمه زندگی جمعی و در کنار دیگران است. اگر قرار باشد هر کس هر چه خواست بکند صرفا به دلیل اینکه میلیش به آن کار است یا نیاز شدید دارد یا تحت فشار است، هیچ دو نفری نمی توانند کنار هم زندگی کنند، تحمل، یک خصلت روانی پسندیده و لازم است که از کودکی می آموزیم، کسی که تحمل کمی دارد و در مقابل تکانه هایش ضعیف عمل می کند، قطعا شخصیت مختل و مشکل داری دارد.

مطالعه بیشتر در مطلب اختلال روانی چیست؟

فهرست اصلی مقاله:

آشنایی با مفهوم کلاستر یا خوشه در طبقه برای اختلالات شخصیت

خوشه A

اختلال شخصیت پارانوئید

اختلال شخصیت اسکیزوئید

اختلال شخصیت اسکیزو تایپال

خوشهB

شخصیت خود شيفته (نارسیستیک)

اختلال شخصیت نمایشی (هیستر یونیک)

اختلال شخصیت مرزی (بردرلاین)

اختلال شخصیت ضد اجتماعی

خوشهC

اختلال شخصیت دوری گزین

اختلال شخصیت وابسته

اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD)

آیا اختلالات شخصیتی قابل درمان هستند؟

آشنایی با مفهوم کلاستر یا خوشه در طبقه بندی اختلال شخصیت

در طبقه بندی اختلالات شخصیتی ، سه دسته یا کلاستر یا خوشه جداگانه تعریف شده است که اختلالات هر گروه در خصلت یا صفات خاصی مشترک هستند:

مشخصه خوشه A ، رفتار عجیب و غریب است. این خوشه شامل سه اختلال است: اختلال شخصیت پارانوئید (افراد به شدت بدبین و حسود)، اختلال شخصیت اسکیزوئید (افراد به شدت منزوی و گوشه گیر) و اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (افرادی شبیه به اسکیزوفرن ها)

مشخصه خوشه B، رفتار هیجانی و نمایشی و دمدمی مزاج بودن است. این خوشه شامل چهار اختلال است: اختلال شخصیت خودشیفته (افراد خود خواه و سو استفاده گر)، اختلال شخصیت نمایشی (افرادی که دغدغه زیاد در مورد ظاهر و مورد توجه قرار گرفتن دارند)، اختلال شخصیت مرزی (افراد ناپایدار از نظر هیجانی و دمدمی مزاج) و اختلال شخصیت ضد اجتماعی (افراد خلاف کار، کلاهبردار و ضد قانون).

مشخصه خوشه C، وابستگی و اضطراب است. این خوشه شامل سه اختلال است: اختلال شخصیت دوری گزین (افراد به شدت بی اعتماد به نفس و مضطرب)، اختلال شخصیت وابسته (افراد رشد نیافته، واسبته و چسبنده به دیگران) و اختلال شخصیت وسواسی- جبری (افراد به شدت کمال گرا، خشک و منضبط).

البته در مورد اینکه طبقه بندی و انواع اختلال شخصیت چه باید باشد، در سطح مولفان DSM-5 (کتاب تشخیص و طبقه بندی اختلالات روانی) اختلاف نظر وجود دارد و با هر بار چاپ و ارائه ورژن جدید DSM، فصل اختلالات شخصیت تغییر کرده است.

البته در نگارش مطالب و محتوای سایت، قصد نداریم بیش از حد لازم وارد جزئیات شویم و بیش از اندازه تخصصی برخورد کنیم، هدف از این توضیحات، درک این مطلب برای مخاطب است که مفهوم اختلال شخصیت یک مفهوم کاملا دقیق و شفاف نیست و مرز اختلالات شخصیت با هم، مرز دقیق و واضحی نیست. به همین دلیل برای مخاطب عام فهم کلی و کلان از مفهوم اختلال شخصیت کافی است و نباید در جزئیات خود را گیج کند. در ادامه اختلالات شخصیت ده گانه، با ذکر ملاک ها براساس DSM-5 ولی ساده و خلاصه شده شرح داده می شوند.

اختلال شخصیت پارانوئید

پارانوئیا یا بد بینی، طیف وسیعی است، خفیف ترین حالت، افکاری است که اشخاص دچار وسواس فکری تجربه می کنند. مثل خانمی که بدون دلایل کافی، به همسرش بدبین شده و نگران است به او خیانت شود. شدید ترین حالت پارانوئیا، افکاری است که افراد روان پریش تجربه می کنند. مثل اینکه شخص فکر کند همسرش در غذایش سم ریخته تا او را بکشد، تفاوت دو سر طیف افکار بدبینانه، در این است که وسواس های فکری از دنیای واقعیت و احتمال رخ دادن، خیلی دور نیستند، ولی شخص وسواسی به احتمال کوچک و بی اهمیتی، ضریب بزرگی می دهد.

در سمت دیگر طیف اما، سوژه بدینی از اساس غیر محتمل و غیر معقول است. در مورد افراد روان پریش، این واقعیت و رخدادهای بیرونی نیستند که بدبینی را بوجود می آورند، بلکه ذهن خود شخص منشا بدبینی است. شخصیت پارانوئید و افکار بدبینانه اش، جایی در این میانه هستند.

اختلال شخصیت پارانوئید، توصیف کننده افرادی است که به طور مزمن نسبت به دیگران بدبین بوده و به آنان بی اعتقاد هستند. این بدبینی اغلب جنبه عام دارد و محدود به شخص یا موقعیت خاصی نیست، هر چند تمرکز افکار پارانوئیدی، روی اشخاص نزدیک خیلی بیشتر است. احساس ترس، ناامنی، خشم یا تنفری که شخص بابت این افکار تجربه می کند، او را وا می دارد تا دوری گزین، کینه جو، پرخاشگر و بی اعتماد باشد و تقریبا در همه روابطش از عاطفی تا شغلی، دچار مشکل شود.

افراد پارانوئید اغلب از بدبینی خود خبر ندارند، اگر هم حداقل بینشی نسبت به وجود این افکار داشته باشد و سعی در تغییر و اصلاح خود داشته باشند، از آن طرف بام می افتند و بسیار ساده لوح و زود باور می شوند.

البته خیلی زود به حالت قبلی بر می گردند. خیانت همسر و ترس از مورد سواستفاده قرار گرفتن، در فرهنگ ما افکار پارانوئید رایجی هستند.

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت پارانوئید چه هستند؟

علاوه بر وجود بی اعتمادی و بدبینی که شرط لازم برای تشخیص این اختلال است، وجود 4 نشانه از این ۷ نشانه هم برای تایید تشخیص الزامی است:

1) بد گمانی بی پایه و اساس، مبنی بر اینکه دیگران استثمارگر، آسیب زننده یا فریبکار هستند.

2) مشغولیت ذهنی با شک های ناموجه درباره وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان یا بستگان.

۳) بی میلی برای اعتماد به سایرین، به دلیل ترس از اینکه اطلاعات مورد نظر، مغرضانه بر علیه ش استفاده شوند.

4) فرد از اظهارات بی غرض دیگران، معانی تحقیر آمیز یا تهدید کننده پنهانی استنباط می کند.

۵) کینه جویی پایدار (به این معنی که اهانت ها، آسیب ها و بی اعتنایی ها را نمی بخشد.)

۶) تلقی حمله به منش یا شهرت خود و واکنش سریع و پرخاشگرانه نسبت به آن (این منش یا شهرت اغلب ادعای خود شخص است و با واقعیت فاصله زیاد دارد)

7) بروز بدگمانی های مکرر و بی دلیل درباره وفاداری همسر یا شریک زندگی.

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت اسکیزوئید

اسکیزوئید به معنی گوشه گیر بودن است . مفهوم دیگری به نام درونگرایی و برونگرایی وجود دارد که یک حالت و خصلت ژنتیک است. افراد درونگرا، انرژی روانی خود را از درون خود می گیرند و برای داشتن احساس شادی و رضایت، نیاز به شبکه ای از دوستان و تفریحات و هیجانات خاصی ندارند.

اما درونگرایی یک حالت کاملا نرمال و بهنجار است. توزیع جمعیتی درونگرایی و برونگرایی تقریبا متعادل و همگن است. افراد درونگرا هم بسته به شدت درونگرایی، افرادی آرام، صبور، اندیشمند و با روابط اجتماعی محدود هستند. دوستان زیادی ندارند و با همه ارتباط نمی گیرند، ولی با معدود دوستانشان بسیار نزدیک و صمیمانه برخورد می کنند.

اما گوشه گیری و انزوا در شخصیت اسکیزوئید، موضوع کاملا متفاوتی است. این اختلال توصیف افرادی  است که با مشکلات جدی در ایجاد صمیمیت یا روابط معنی دار عاطفی با دیگران مواجه هستند. این افراد داوطلبانه انزوا را انتخاب کرده اند و فعالیت های فردی را ترجیح می دهند. اغلب هیچ دوستی ندارند و حتی با اعضای خانواده هم روابط صمیمی برقرار نمی کنند، از محیط های پرهیجان و مراسم شلوغ، گریزان هستند. در روابط جنسی هم بسیار منفعل و بی میل نشان می دهند. تحسین یا انتقاد برای آنها خیلی تفاوتی ندارد. در کل افرادی سرد، بی تفاوت، بی احساس و هیجان و کسل کننده هستند.

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت اسکیزوئید چه هستند؟

علاوه بر وجود انزوا و گوشه گیری که شرط لازم برای تشخیص این اختلال است، وجود حداقل 4 نشانه از ۷ نشانه هم، برای تایید تشخیص، الزامی است:

۱) از برقراری روابط نزدیک از جمله محسوب شدن به عنوان عضوی از خانواده، نه لذت می برد و نه تمایلی به آن دارد.

۲) تقریبا همیشه فعالیت های انفرادی را انتخاب می کند.

۳) تمایلی به برقراری روابط جنسی با شخص دیگری ندارد یا تمایل اندکی به آن دارد.

٤) از هیچ فعالیتی لذت نمی برد یا فقط از فعالیت های بسیار معدودی لذت می برد

۵) به جز بستگان درجه اول، هیچ دوست صمیمی یا مورد اعتقادی ندارد.

6) نسبت به تحسین یا انتقاد دیگران بی تفاوت به نظر می رسد.

7) دچار سردی هیجانی، بی علاقگی یا مسطح بودن عواطف است. (یعنی فراز و فرود در تجربه احساسات مختلف وجود ندارد و حالت چهره محدود و یکنواختی دارند)

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت اسکیزو تایپال

اسکیزو تایپی ، به معنای حالت خفیفی از روانپریشی یا شبه روانپریشی است ، ولی روانپریشی کامل به حساب نمی‌آید ، هر چند درصدی از این افراد در طول زمان ، سیر پیش رونده‌ای از بیماری را طی می‌کنند و دچار اسکیزوفرنی می‌شوند. (اسکیزوفرنی حالت شدیدی از روانپریشی است ). در DSM-IV این اختلال فقط جز اختلالات شخصیت و درکلاستر A ، دسته بندی می‌شد ، در DSM-5 ، همچنان در گروه اختلالات شخصیت وجود دارد ولی به دلیل وجود زمینه‌های فیزیولوژیک مشترک با سایر اختلالات روانپریشانه ، در گروه این اختلالات هم قرار داده شده است و جز معدود اختلالی است که در دو گروه مختلف قرار گرفته‌اند.

جوهره اسکیزو تایپی بودن ، فقدان یا ضعف شدید در وجود تفکر منطقی و شیوه صحیح استدلال کردن است. آنها بیش از اندازه به ذهنیت‌های خود باور دارند و تشخیص مرز بین باورها و اعتقادات یا ادراک خود را با واقعیت برایشان سخت است. بسیاری افرادی که جذب فرقه‌های خاص می‌شوند ، اسکیزو تایپال هستند.

در ادامه ملاک‌های تشخیصی این اختلال به زبان ساده شده و همراه با توضیحات اضافه و بر اساس DSM-5 شرح داده می‌شود.

ملاک‌های تشخیصی اختلال شخصیت اسکیزو تایپی چیست ؟

وجود ۵ مورد از ۹ مورد زیر ، به شرطی که این نشانه‌ها ، به دلیل وجود اختلال دیگری مثل اسکیزوفرنی نباشد ، وجود اختلال اسکیزو تایپی را تایید می‌کند.

۱) افکار انتساب ( به استثنای هذیان‌های انتساب ). منظور از انتساب ، نسبت دادن چیزی بی‌ربط ، به خود است ، به طوری که رخ دادن آن پدیده را به شکلی به خودمان یا افکارمان یا احساس و رفتارمان نسبت دهیم. مثل اینکه شخص بگوید به خاطر نفرین من این اتفاق برای کسی افتاده. منظور از به استثنای هذیان‌های انتساب هم ، اشاره به شدت هذیان دارد ، مثل اینکه شخص بگوید رخ دادن زلزله به خاطر خواست یا افکار یا رفتار خاص من بوده. این شدت از هذیان انتساب ، می‌تواند نشانه اختلال جدی‌تری مثل اسکیزوفرنی و مشابه آن باشد.

۲) باورهای غیر عادی یا تفکر جادویی که رفتار را تحت تاثیر قرار می‌دهند و به دلیل فرهنگ یا باورهای مذهبی خاصی که شخص در آن رشد کرده ، به وجود نیامده‌اند. ( مثل خرافاتی بودن ، باور به غیب گویی ، تله پاتی یا حس ششم ، در کودکان می‌تواند به شکل خیال پردازی‌های عجیب و غریب باشد. )

۳) تجربیات ادراکی نامعمول و از جمله خطاهای حسی جسمی ( منظور از تجربیات ادراکی ، حالت خفیفی از جنس توهم است که نمی‌توان آن را توهم به حساب آورد.)

وجود توهم شاه علامت اسکیزوفرنی است و نشان دهنده درجه بالاتری از روانپریشی است.

۴) تفکر و تکلم غیر عادی ( مثلا مبهم ، توأم با حاشیه پردازی ، بیش از حد استعاری و پیچیده یا نامفهوم و غیر قابل فهم صحبت کردن )

۵) بدگمانی یا افکار پارانویید. ( منظور از پارانوییا ، وجود بدگمانی و بدبینی ، نسبت به دیگران است که افراطی و غیر معقول است. )

۶) عاطفه نامتناسب یا محدود ( عاطفه شکل و نمود بیرونی احساس است. منظور از عاطفه نامتناسب به این است که مثلاً شخص ناراحت باشد ولی بخندد و منظور از عاطفه محدود ، نداشتن حس و هیجان در درون یا بروز ندادن احساسات در ظاهر و داشتن حالت روانی یکنواخت و سرد است. )

۷) رفتار یا ظاهر غیر عادی ، غیرمعمول یا عجیب و غریب. ( مثلاً شخص ممکن است خالکوبی‌های غیر متعارف و افراطی داشته باشد یا به سبک عرفا و دراویش لباس بپوشد یا ریش و موی خیلی بلند داشته باشد یا به سبک ستاره‌های موسیقی دهه هشتاد لباس‌های پر زرق و برق بپوشد و مشابه این‌ها. )

۸) عدم وجود دوستان نزدیک یا افراد مورد اعتماد ( به استثنای بستگان درجه یک )

۹) اضطراب اجتماعی مفرطی که با آشنایی تقلیل پیدا نمی‌کند و اغلب با ترس‌های پارانوییدی مرتبط است تا قضاوت منفی درباره خود.

( توضیح اینکه شخصی که به دلیل فقدان اعتماد به نفس ، دچار اضطراب اجتماعی شده ، تمایل به ارتباط با دیگران دارد ولی از قضاوت آنها در مورد خودش می‌ترسد ، به همین دلیل وارد ارتباط و محیط‌های اجتماعی و شلوغ نمی‌شود ، این اختلال با تمرین زیاد و مواجهه با ترس تعدیل یا درمان می‌شود ، ولی در اینجا منظور حالتی از اضطراب اجتماعی است که ریشه در بدبینی عمیق‌تر و بیمارگون‌تری دارد و شخص حاضر به مواجهه با ترس خود نیست یا اگر هم حاضر باشد ، این مواجهه‌ها ، برای درمانش کمک کننده نیستند ، چون افکار پارانوییدی بسیار مقاوم هستند. )

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت خود شيفته (نارسیستیک)

نارسیستیک برگرفته از نام «نارسیوس» از اسطوره های یونان باستان است که انعکاس تصویر خود را در آب دید و عاشق خودش شد. حداقل شش درصد جمعیت واجد تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته هستند. اما در صد بسیار بالاتری هم رگه هایی از افکار و رفتار شبیه این اختلال را دارند.

در مقابل خود شیفتگی، دگر شیفتگی یا ایثار گری افراطی هم وجود دارد. ویژگی این افراد، کسب رضایت دیگران به قیمت ضرر به خودشان است. بر عکس افراد خود شیفته که منافع، رضایت یا احساسات دیگران برایشان ارزش زیادی ندارد. افراد خودشیفته به راحتی دیگران را پله خود می کنند بدون اینکه احساس گناه یا عذاب وجدان داشته باشند، برعکس افراد ایثارگر اغلب در مورد طلب کردن حق و حقوق طبیعی خودهم، احساس گناه می کنند.

هم حالت خود شیفتگی و هم ایثارگری، انحراف از تعادل هستند. حالت تعادل در اولویت قرار دادن نیازها و منافع خود است، به شرطی که منجر به آسیب جدی به دیگران نشود. حد اخلاقی تر و پسندیده ترهم اهمیت به منافع دیگران، در کنار منافع خود است.

در ادامه ملاک های تشخیصی این اختلال شرح داده می شوند و بعد از آن به شکل مختصربه علت شکل گیری خود شیفتگی و ایثارگری می پردازیم:

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته چه هستند؟

وجود ۵ ملاک از 9 ملاک زیر، برای تشخیص خودشیفتگی کافی است:

1) احساس خود بزرگ بینی مبتنی بر مهم دانستن خود. (به عنوان مثال در مورد دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می کند، انتظار دارد بدون آنکه به موفقیت خاصی دست پیدا کرده باشد، به عنوان فردی برتر شناخته شود)

2) مسئولیت ذهنی با خیال پردازی هایی در زمینه عشق آرمانی، زیبایی، هوش، قدرت و موفقیت بی حد و حصر (البته این افکار به شدت افکار هذیانی در افراد دچار اختلال دو قطبی یا اختلال هذیانی یا روان پریشی نیست، ولی بسیار نامناسب و دور از واقعیت است)

3) باور به اینکه خاص و منحصر به فرد است و فقط افراد یا موسسات خاص یا عالی رتبه قادر به درک وی هستند یا باید تنها با آنها رابطه داشته باشد.

4) نیاز به تحسين مفرط.

۵) احساس حق به جانب بودن (یعنی انتظاری غیر منطقی دارد که برخوردی بسیار مطلوب با وی صورت گیرد، یا آنکه دیگران، انتظاراتش را بی چون و چرا برآورده سازند).

۶) استثمارگری در روابط بین فردی (مثل سو استفاده از کارمند خود، زورگویی به همسر خود، سو استفاده و پله کردن دوست خود و مشابه اینها)

7) فقدان همدلی (به معنای اینکه تمایلی برای درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران ندارند.)

8) اغلب به دیگران حسادت می ورزد یا معتقد است که دیگران به او حسادت می وزند.

۹) رفتارها یا افکاری سرشار از نخوت و تکبر را بروز می دهد.

علت شکل گیری اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟

به طور کلی، دوالگو خودشیفتگی ایجاد می کند: الگوی اشباع عاطفی و الگوی محرومیت عاطفی. اشباع عاطفی یعنی وقتی کودک در موقعیت خاصی قرار می گیرد که مرکز توجه است. این موقعیت خاص به او اجازه میدهد هر چه می خواهد بکند، بدون اینکه نگران عواقب آن با شد. این باور عمیق و بنیادی که من مهم تر و محق تر هستم و مجاز هستم هر کاری بکنم، هسته مرکزی شخصیت کودک را شکل می دهد که همان ستون فقرات اصلی شخصیت در بزرگسالی است.

در روانشناسی این حالت یا موقعیت را با استعاره زیبای «ماهی بزرگ تنگ کوچک شدن» توصیف می کنند. تک پسر یک خانواده شلوغ، فرزندی که بعد از معالجات طولانی ناباروری به دنیا می آید و هر موقعیتی که محیط و والدین در اصطلاح عام، بچه را لوس بار بیاورند، مصداقی از موقعیت ماهی بزرگ تنگ کوچک شدن است که نوعی از خودشیفتگی را ایجاد می کند.

برعکس اشباع عاطفی، محرومیت عاطفی یعنی وقتی کودک در موقعیتی است که اصلا به چشم نمی آید و توجه یا محبتی دریافت نمی کند. در این حالت، قضاوت ناخودآگاه کودک این است که چون دیگران مرا دوست ندارند ، پس من دوست داشتنی نیستم. درک این نکته که اشکال از والدین است که به من توجه نمی کنند، نه خود من، برای کودک بسیار سخت و محال است. واکنش کاملا ناهشیار کودک به این خود پنداره منفی و محرومیت عاطفی یا هیجانی، یکی از این دو شکل است: تسلیم و پذیرش یا جنگ و انکار.

در حالت اول یعنی تسلیم و پذیرش، کودک پاسخ سوال «چگونه دوست داشتنی باشم؟» را در توجه و محبت زیاد به دیگران پیدا می کند. در واقع کودک به سایر کودکان یا حتی بزرگ ترها، محبت می کند تا در ازای آن، محبت و توجهی که کم دارد را دریافت و جبران کند. به این رفتار یا حالت، مهر طلبی میگویم که اغلب با مهربانی هم اشتباه گرفته می شود. این الگو در بزرگسالی هم ادامه می یابد و شخصیت فرد کاملا به طرف دیگران منحرف می شود که به آن ایثارگری افراطی می گوییم.

در حالت دوم یعنی جنگ و انکار، کودک دوست نداشتنی بودن خود را انکار می کند و به شکل کاملا ناخودآگاه تصمیم می گیرد، به دیگران ثابت کند که دوست داشتی است. تعریف از خود و توانمندی هایش، عزت نفس آسیب دیده اش را التیام می بخشند. این الگو در بزرگسالی هم امتداد می یاید تا جایی که هسته اصلی شخصیت فرد، تخیلات و افکار و رفتار خود برتر بینانه و خودشیفته وار است.

از نظر تشخیص، علت یا نوع خود شیفتگی اهمیتی ندارد و صرفا وضعیت فعلی فرد ملاک است. ولی از نظر تحلیلی اعتماد به نفس خودشیفتگی ناشی از محرومیت عاطفی، شکننده تر از خودشیفتگی ناشی از اشباع عاطفی است. به نظر می آید محرومیت عاطفی خسارت روانی بیشتری در قیاس با اشباع عاطفی به شخصیت فرد می زند.

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت نمایشی (هیستر یونیک)

در خوشه های سه گانه اختلالات شخصیت، خوشه B از دو خوشه دیگر همگن تر و رابطه بین اختلالات با هم مشهود تر است . هسته مرکزی همه اختلالات گروه، وجود خودشیفتگی است. به غیر از خود شخصیت خود شیفته، در نمایشی، مرزی و ضد اجتماعی هم حالت خودشیفتگی و جود دارد، هر چند از نظر تشخیصی تایید ملاک های خودشیفگی پیش فرض ولازم نیست، ولی در واقعیت این سه اختلال روی بستر خودشیفتگی شکل می گیرند.

شخصیت نمایشی هم، وجود رگه یا شکل کامل خود شیفتگی است، بعلاوه تمایل زیاد و افراطی برای دیده شدن و جلب توجه، ابزار انتخابی برای این جلب توجه، ظاهر است. شخصیت نمایشی یاد گرفته است با پرداختن به ظاهر خود و بروز رفتار معاشرتی و اغواگرانه، توجه، تحسین و تایید دریافت کند و عزت نفس آسیب دیده خود را ترمیم کند.

این اختلال عموما زنانه است.

افراد نمایشی علی رغم اینکه خیلی پررنگ و غلیط ابراز احساس یا هیجان می کنند، ولی زیر پوست این نمایش، تقریبا هیچ احساس واقعی وجود ندارد.

از نظر سطح بینش، بسیار سطحی و تو خالی هستند، معمولا به موضوعات علمی، هنری، سیاسی، فلسفی و مشابه اینها کاملا بی علاقه اند و اطلاعات عمومی بسیار پایینی هم دارند. در عین اینکه می توانند فریبکار هم باشند ولی ذاتاً ساده لوح  هستند.

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت نمایشی چه هستند؟

برای تایید اختلال، 5 تا از ۸ ملاک زیر کافی است :

1) احساس ناراحتی در موقعیت هایی که در مرکز توجه نباشد.

2) وجه مشخصه تعامل با دیگران، در اغلب موارد عبارت است از رفتار برانگیزاننده یا اغواگرانه جنسى نا مناسب.

۳) سطحی بودن ابراز هیجان ها و تغییر سریع آن.

4) استفاده پیوسته از وضعیت ظاهری خود برای جلب توجه.

۵) شیوه ای از گفتار که بیش از حد برداشت گرایانه بوده و فاقد جزائیات است. (این ملاک اشاره به فقدان انسجام و ریزبینی در سطح کلام و تفکر دارد)

6) وجود حالات خود مبالغه ای، حالات نمایشی، و اغراق آمیز بودن ابراز احساسات و هیجانات.

۷) تلقین پذیری (یعنی فرد به سادگی تحت تاثیر افراد دیگر یا شرایط حاکم قرار می گیرد)

۸) روابط را بیش از حد واقعی، صمیمی قلمداد می کند.

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت مرزی (بردرلاین)

استفاده از کلمه مرزی، برای توصیف این اختلال، به دلیل حرکت دائم شخص روی مرزی است که یک طرف آن همه چیز عالی است و طرف دیگر آن همه چیز فاجعه است.

بین این دو حالت، حالت میانه ای وجود ندارد. یک شخصی مرزی می تواند امروز عاشق کسی باشد و به فردا نرسیده احساس تنفر کند. ممکن است لحظه ای حس کند که چقدر جذاب و زیبا و خواستی است و لحظه دیگر حس کند بی اندازه زشت و نفرت انگیز است.

بی ثباتی در همه چیز، خمیر مایه اصلی شخصیت مرزی است. اما بعد دیگر هیجانی بودن است. ترکیب این دو بی ثباتی هیجانی را می سازد. بی ثباتی هیجانی به معنی تجربه شدید و ناگهانی یک احساس خاص و سپس فروکش کردن آن به همان سرعت است. خشم و تنفر و کمی عشق، احساساتی هستند که بیشتر از همه تجربه می شوند.

این اختلال هم عموما زنانه است و بیش از هر چیزی در روابط عاطفی خود را نشان می دهد. کنار آمدن و در رابطه بودن با یک شخصیت مرزی ، یک کابوس تمام نشدنی است.

کنترل می کند، پرخاش می کند، بهانه گیری می کند، زیاده خواهی می کند، ابراز تنفر می کند و می خواهد که شریک عاطفی اش برود و رابطه تمام شود. ولی به محض اینکه طرف مقابل اقدام به پایان رابطه کرد، ابراز پشیمانی شدید می کند و از عشق و علاقه اش می گوید.

اگر طرف مقابل اصرار کرد و قانع نشد، ممکن است دست به خودکشی هم بزند. ولی صحنه آرایی و سناریوی این خودکشی به شکلی نوشته شده که خطر مرگ نداشته باشد ولی حداکثر فشار روانی را به طرف مقابل وارد کند. مثلا یک پیام سوزناک خداحافظی می فرستد، تلفن همراهش را خاموش می کند، و نهایتا یک بسته استامینوفن کدئین می خورد. از آتشی که به دل طرف مقابل انداخته لذت می برد و احساس ارزشمندی و مهم بودن می کند.

در نهایت اگر موفق شد با فشار عاطفی و احساس گناه شریک عاطفی اش را به رابطه دوباره وادار کند، چند روز بعد با کوچک ترین پیش آمد دوباره ابراز تنفر می کند و این چرخه تا متلاشی کردن آستانه تحمل و روان طرف مقابل ادامه می یابد.

متر و معیاری که اصلا و ابدا در مورد درک تصمیمات شخصیت مرزی بکار نمی آید، عقلانیت و منطق سود و زیان است. از این بی ثباتی و دمدمی مزاج بودن، روان درمانگر هم بی بهره نمی ماند. یک جلسه بهترین روانشناس دنیاست و جلسه بعدی اصلا او را درک نمی کند.

افرادی که دچار این حالت هستند، اغلب در محیط های بسیار ناامن عاطفی و پرتنش رشد کرده اند. معمولا سابقه آزار جنسی از سمت افراد خانواده یا فامیل نزدیک هم دارند.

مصرف مواد، مشروبات الکی، روابط جنسی پر خطر، ولخرجی ، رانندگی پر خطر و مشابه اینها تقریبا در همه آنها به نسبتی وجود دارد. اگر مرزی بودن را یک بمب تصور کنیم، چاشنی فعال کننده آن طرد شدن و ترک شدن است (این اختلال شباهت هایی با اختلال خلقی دو قطبی دارد، جهت مطالعه بیشتر به قسمت اختلالات خلقی، دو قطبی مراجعه کنید)

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت مرزی چه هستند؟

۵ مورد از ملاک های 9 گانه زیر برای تشخیص این اختلال لازم است:

۱) تلاشی سراسیمه برای اجتناب از رها شدگی واقعی یا خیالی.

2) وجود الگویی دایمی از روابط عاطفی ناپایدار و پر شور و هیجان که بین دو نقطه ایده آل و بی ارزش نوسان می کنند.

۳) آشفتگی هویت: ناپایداری چشمگیر و دایمی خود انگاره یا احساس شخص در مورد خودش (گاهی به خودش حس خیلی مثبتی دارد و گاهی حس خیلی منفی)

4) تکانشوری (رفتار ناگهانی و هیجانی) در حداقل دو حوزه که امکان آسیب رساندن به شخص وجود دارد. مثل: ولخرجی، رابطه جنسی، مصرف مواد، رانندگی پر خطر، پرخوری

۵) اقدام، ژست یا تهدید به خود کشی و یا خودزنی به صورت مکرر.

۶) ناپایداری عاطفی (مثل احساس غم و ملال شدید و دوره ای، تحریک پذیری یا اضطرابی که معمولا چند ساعت به طول انجامیده و به ندرت بیش از چند روز ادامه می یابد.)

۷) احساس پوچی به صورت مزمن.

8) خشم شدید و نا متناسب یا دشوار بودن کنترل خشم ( بروز مکرر تند خویی، خشم مستمر، نزاع های جسمانی مکرر)

9) علایم تجزیه ای شدید یا افکار پارانوئید یا گذرا و ناشی از استرس. (تجزیه به معنای احساس از دست دادن خود آگاهی و گم کردن هویت یا زمان و مکان برای مدت کوتاهی است)

(جهت مطالعه بیشتر درباره اختلالات تجزیه ای، به سر فصل اختلالات بالینی رایج، مطلب اختلالات تجزیه ای مراجعه کنید)

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت ضد اجتماعی

ضد اجتماعی بودن ، به معنای ضد قوانین اجتماعی رفتار کردن و سرکشی در مقابل آنهاست. جوهره این قوانین ، احترام به حقوق دیگران است. در ابتدایی‌ترین جوامع قبیله‌ای در دور افتاده‌ترین نقاط هم ، حداقلی از قوانین وجود دارند که لازمه زیست با دوام در کنار هم ، پایبندی به این قوانین است.

در DSM-5 ( کتاب مرجع تشخیص و طبقه‌بندی اختلالات روانی ) ، شخصیت ضد اجتماعی در گروه اختلالات مربوط به کنترل تکانه و خشم و اختلالات شخصیت ، به طور هم زمان قرار داده شده است. ولی از نظر جنس اختلال که بیشتر به نظام ارزشی فرد و شخصیت مربوط می‌شود ، قرار گرفتن آن در گروه اختلالات شخصیتی جایگاه منطقی‌تر و مناسب‌تری به نظر می‌آید.

آیا ضد اجتماعی بودن ، محدود به خلافکاری است ؟

این اختلال طیف بسیار گسترده‌ای را پوشش می‌دهد. از مجرمین با جرائمی مثل سرقت ، نزاع ، تجاوز و زورگیری و مشابه این‌ها تا کلاهبرداران با ظاهری موجه و زبانی نافذ و اثرگذار. موقعیتی که شخص در آن قرار دارد و امکانات و قدرتی که در کنترل اوست ، حدود خسارتی که می‌تواند به دیگران وارد کند را مشخص می‌کند نه محدودیت‌های اخلاقی و وجدانی او.

اگر فقیر و بیکار باشد ، دنبال فروش مواد و سرقت می‌رود. اگر در جایی شاغل باشد ، نهایت سوء استفاده را از اختیارات خود می‌کند.

اگر قدرت دولتی یا سیاسی داشته باشد ، فساد و اختلاس می‌کند و اگر تمام قدرت سیاسی و نظامی کشوری در اختیارش باشد ، به خاطر منافع شخصی‌اش یا عقاید نادرستش یا خشم و تنفرش ، ممکن است جنگ هم راه بیندازد. جنایتکاران جنگی که مرتکب نسل کشی و مشابه آن شده‌اند ، خطرناک‌ترین شکل ضد اجتماعی بودن را به نمایش گذاشته‌اند. دیکتاتورهای خودکامه ، خودخواه ، فاسد و زورگو که در تاریخ انسانی کم هم نبوده‌اند و نیستند ، نمونه‌هایی از رفتارهای ضد اجتماعی را در ابعاد بسیار بزرگ مرتکب شده‌اند که منجر به نابودی و مرگ انسان‌ها در تعداد میلیونی شده‌اند.

در تاریخ معاصر ، صدام حسین ، قذافی ، ابوبکر البغدادی ، میلو شویچ ، نتانیاهو و امثال این‌ها ، مثال‌هایی عینی و واقعی هستند. در ابعاد جرائم فردی در داخل کشور ، قاتلین سریالی مثل «خفاش شب» در دهه هفتاد ، قاتل سریالی مشهد معروف به « عنکبوت » ، در تاریخ سیاسی « شعبان بی مخ » و بسیاری چهره های اینستاگرامی که رفتار های مجرمانه و خشن خود را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند ، مثال‌های آشنا و معروفی هستند در ابعاد کوچکتر ولی فراوان‌تر هم ، تقریباً هر روز آنها در کوچه و خیابان با ظاهری خاص و شناخته شده که متعلق به خرده فرهنگ « الوات گری » است می‌بینیم.

تحلیل روانی و سبب شناسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی

اگر ضد اجتماعی بودن را به اجزای سازنده آن ، تجزیه کنیم ، خودشیفتگی یک جز اصلی در ساخت این اختلال خواهد بود. خودشیفته کسی است که برای خود حق و حقوق ویژه‌ای قائل است و دیگران را پله بالا رفتن خود می‌کند. ( در قسمت اختلال شخصیت خودشیفته ، شرح این اختلال آمده است ). اما همه افراد واجد صفات خودشیفتگی ، رفتار ضد اجتماعی ندارند. برعکس ، ممکن است انسان‌هایی بسیار موجه و موفق با مرتبه شغلی و اجتماعی بالا باشند. هر چند اغلب رفتارشان اطرافیان را آزار می‌دهد و در روابط بین فردی موفق نیستند ، ولی از نظر اجتماعی الزاماً رفتار نابهنجاری ندارند.

آنچه به خودشیفتگی اضافه می‌شود و ترکیب خطرناک ضد اجتماعی شدن را می‌سازد ، نبود مهار کننده‌های رفتاری است. این مهار کننده‌ها می‌توانند چهارچوب‌های اخلاقی ، وجدان درونی و حس همدلی و دلسوزی نسبت به دیگران ، قانونمندی و رشد جنبه اجتماعی یا حداقل قدرت روانی و خودآگاهی کافی برای مهار و مدیریت تکانه‌های خطرناک روانی باشد. ( تکانه میل شدید و ناگهانی برای انجام کاری یا ارضاء میلی است)

به شکل طبیعی و بهنجار ، در فرآیند رشد در دوران کودکی به طور خاص و نوجوانی ، باید مهار کننده‌های رفتاری ، معیارهای اخلاقی ، قانونمندی و مشابه این‌ها در ما رشد کند. ما باید از همان ابتدا بیاموزیم که آزادی ما محدود به خطوط قرمزی است که مجاز به رد کردن آنها نیستیم.

اما چگونه می‌آموزیم ؟ آیا در ژن‌های ما ثبت شده است ؟ پاسخ خیر است! همه این ویژگی‌ها و خصلت‌ها را از محیط می‌گیریم.

در مرتبه اول والدین یا سرپرست ، بعد از آن ، فامیل ، کوچه و محله ، مدرسه ، شهر ، فرهنگ جامعه و به تازگی رسانه‌های اجتماعی ما را شکل می‌دهند. مکانیزم تشویق و تنبیه ، در گذر زمان به کودک یاد می‌دهد چه کاری را می‌تواند انجام دهد و چه کاری را نمی‌تواند. اما کسانی یا سیستمی باید وجود داشته باشد تا اعمال تربیت کنند و درست هم تشویق‌ها و تنبیه‌ها و اعمال شوند تا جنبه اجتماعی و وجدانی کودک ، شکل بگیرد. تنبیه در شکل منفی مثل تنبیه بدنی یا تحقیر و توهین و سرزنشگری ، از اساس خودپنداره مثبت کودک را نابود می‌کنند.

نتیجه اینکه قضاوت بنیادی او در مورد خودش ، « من بد هستم » خواهد بود. چرا بدم ؟ چون تنبیه می‌شوم پس بی‌ارزش و دوست نداشتنیم. قضاوت او در مورد دیگران هم ، مخصوصاً مراجع قدرت ( سرپرست ، معلم ، برادر بزرگتر…) به شکل « دیگران هم بد هستند » شکل می‌گیرد. چرا دیگران بدند ؟ چون آزاردهنده و نامهربانند. با این دو قضاوت ، پرسش بنیادی که در اعماق ناخودآگاه و ناهوشیار ذهن او برای همیشه بی‌ پاسخ می‌ماند این است که : « من بد چرا باید با دیگران بد ، خوب رفتار کنم ؟ ».

این باور خطرناک ، ستون فقرات و اساس ضد اجتماعی بودن است. از اینجا به بعد ، پتانسیل محیط برای یادگیری رفتارهای منفی ، سطح هوش و اتفاقاتی که در آینده برای او رخ می‌دهند ، جزئیات شخصیتی و جنس ضد اجتماعی بودن او را می‌سازند.

ملاک‌های تشخیصی اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه هستند ؟

برای تایید وجود اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، وجود حداقل 3 مورد از 7 مورد زیر ، کافی است. این ملاک‌ها برای افراد بالای ۱۸ سال است و شامل کسانی که به دلیل بیماری اختلال دو قطبی یا اسکیزوفرنی ، در مقطعی دست به رفتارهای ضد اجتماعی می‌زنند ، نمی‌شود.

۱) رعایت نکردن هنجارها و قوانین ، به شکل ارتکاب مکرر جرائمی که موجب بازداشت شخص شود.

۲) فریبکاری که با دروغگویی مکرر ، کاربرد اسامی مستعار یا کلاهبرداری از دیگران جهت دستیابی به منفعت یا لذت شخصی ، مشخص می‌شود.

۳) تکانشگری یا ناتوانی در برنامه‌ریزی قبلی. ( منظور رفتارها و تصمیمات آنی و هیجانی است )

۴) تحریک پذیری و پرخاشگری ، که با تهاجم‌ها یا درگیری‌های جسمانی مکرر مشخص می‌شود.

۵) بی‌احتیاطی نسبت به ایمنی خود یا دیگران ( مثل رانندگی پرخطر )

۶) بی‌مسئولیتی مستمر ، که با ناتوانی مکرر در حفظ یک شغل ثابت یا پرداخت تعهدات مالی مشخص می‌شود.

۷) فقدان پشیمانی ، که با بی‌تفاوتی یا دلیل تراشی برای صدمه ، بدرفتاری ، یا دزدی از دیگری مشخص می‌شود.

( جهت مطالعه در مورد اختلال دو قطبی به سرفصل اختلالات بالینی رایج ، قسمت اختلالات خلقی مراجعه کنید ، جهت مطالعه جهت اسکیزو فرنی ، به همان سر فصل ، قسمت اختلالات روانپریشانه رجوع کنید )

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت دوری گزین

ارتباط از نظر تکاملی یک اصل مهم در بقای انسان است. به همین دلیل انزوا را می توان یک اختلال دانست، چون رفتاری خلاف جهت اصلی تکامل انسانی است.

اگر انسان های اولیه اقدام به تشکیل گروه و قبیله و بعد ها دهکده و شهرها نمی کردند، به احتمال خیلی زیاد نمی توانستند با چالش های طبیعت از گرما و سرما گرفته تا شکار و کشاورزی و هجوم حیوانات وحشی یا دیگر انسان ها، غلبه کنند. در کنار هم بودن که لازمه آن ارتباط داشتن است، یک نیاز اصیل است. چه برای پاسخ به نیازهای اولیه و چه برای پاسخ به نیازهای سطح بالاتر مثل احساس امنیت عاطفی یا احساس تایید و تشویق.

برای تفکیک اختلال شخصیت دوری گزین از اختلالات مشابه، نیاز است روی ویژگی اصلی دوری گزین تمرکز کنیم، کمبود اعتماد به نفس و ترس بیمارگون از قضاوت شدن، جوهره اصلی دوری گزین است. در این اختلال، فرد تمایل به ارتباط دارد، اما ترسش مانع می شود. بر عکس اختلال شخصیت اسکیزوئید که از اساس به ارتباط بی میل است. همینطور بین اختلال اضطراب اجتماعی و اختلال گذر هراسی که هر دو متعلق به اختلالات بالینی هستند و شخصیت دوری گزین، همپوشانی و مشابهت زیادی وجود دارد. با چشم پوشی از جزئیات، می توان گفت شخصیت دوری گزین شکل کامل تر، عام تر و ریشه دار تری از اختلال اضطراب اجتماعی است.

بین این اختلال و اختلال دیگر همین خوشه (C)، اختلال شخصیت وابسته هم رابطه و هم پوشانی وجود دارد. در هر دو اختلال، مشکل اصلی در خودپنداره است که خود را ضعیف و ناتوان و دیگران را قوی می داند.

این خود پنداره منفی، ممکن است به شکل ترس از ارتباط و در قالب اختلال شخصیت دوری گزین نمایش داده شود و یا به شکل وابستگی و چسبندگی به افراد نزدیک و یا هر دو حالت.

(جهت مطالعه در مورد اختلال اضطراب اجتماعی و گذر هراسی، به بخش اختلالات بالینی رایج، اختلالات اضطرابی مراجعه کنید)

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت دوری گزین چه هستند؟

4 نشانه از ۷ نشانه زیر، برای تایید این اختلال لازم است:

1) پرهیز از شغل هایی که نیاز مند تماس و ارتباط با دیگران هستند (به دلیل ترس از انتقاداد، عدم تایید و یا طرد شدن از سوی دیگران)

۲) عدم تمایل به معاشرت با دیگران، مگر آنکه مطمئن باشد که دیگران او رادوست دارند.

۳) خودداری از برقراری روابط صمیمانه (به دلیل ترس از شرمندگی یا تمسخر)

4) مشغولیت ذهنی (منظور وجود افکار منفی و مزاحم) با موضوع مورد انتقاد قرار گرفتن یا طرد شدن در موقعیت های اجتماعی

۵) وجود مهار در موقعیت های بین فردی جدید (به دلیل احساس بی کفایتی) (منظور این ملاک این است که شخص وقتی ارتباط جدید شکل می گیرد (مخصوصا عاطفی)، زود خود را عقب می کشد و اجازه پیش رفتن در رابطه را نمی دهد)

6) قلمداد کردن خود به صورت های زیر: نالایق به لحاظ اجتماعی، فاقد جذابیت به لحاظ فردی یا فرودست نسبت به دیگران.

۷) بی میلی غیر عادی به مخاطرات فردی یا پرداختن به هر نوع فعالیت جدید (به دلیل احتمال شرمنده شدن در چنین فعالیت هایی).

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت وابسته

وابستگی به هر مقداری که باشد، نشان دهنده شدی از رشد نیافتگی عاطفی است. اما مثل هر حالت روانی دیگر، نقطه صفر و صد وجود ندارد و وابستگی هم یک طیف است. اختلال شخصیت وابسته اما حالت شدید و بیمارگونی را توصیف می کند که زندگی شخص کاملا در هم تنیده و وابسته به دیگران است به طوری که شخص به تنهایی توان اداره زندگی خود و مراقبت از خود را ندارد.

وابستگی به این شدت اما حالت فراوانی نیست و حدود 0.5 درصد جمعیت عمومی، واجد این تشخیص هستند. اما وجود خصلت هایی خاص رفتاری که نشان دهنده ضعف در تصمیم گیری است، بسیار فراوان تر است. به عنوان مثال افرادی هستند که از نظر شغلی مستقل هستند ولی از نظر فکری یا عاطفی به شدت به دیگری که معمولا از اعضای خانواده است، وابسته هستند و هر تصمیم کو چک و جزئی را با مشورت دیگری باید بگیرند.

این افراد ممکن است از نظر ملاک های تشخیصی این اختلال یا سایر اختلالات شخصیتی، واجد دریافت نشانه های کامل یک اختلال شخصیت نباشند، ولی این به دلیل نرمال بودن وضعیت آنها نیست، بلکه به دلیل نقص و ضعف در تشخیص و طبقه بندی اختلالات روانی است.

یکی از علت های اصلی که درDSM-5  ، در کنار حفظ تشخیص گذاری قبلی، سیستم تشخیص گذاری جدیدی برای اختلالات شخصیتی پیشنهاد شد، وجود همین حفره ها و نقص هاست نگاه جدید تر و رو به رشد در مفهوم اختلال شخصیت، محدوده بسیار بزرگ تر و وسیع تری از این اختلالات ده گانه را پوشش می دهد. در مورد وابستگی هم، حالت بهینه و ایده آل این است که شخص خواسته های مستقل داشته باشد، مستقل فکر کند و مستقل رفتار کند.

افراد درگیربا این اختلال، بسیار مستعد دچار شدن به اختلالات اضطرابی و مخصوصا وسواس هستند و در واقعیت هم بخش بزرگی از مراجعه کنندگان بابت مشکلات اضطرابی و وسواسی، رگه هایی از عدم استقلال و وابستگی را دارند.

از منظر رفتار گرایی، تربیت خیلی حمایت گرانه و محافظه کارانه در کودکی، دلیل شکل گیری این اختلال در فرد است.

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت وابسته چه هستند؟

وجود حد اقل ۵ مورد از ملاک های ۸ گانه زیر، برای تایید وجود اختلال لازم است:

1) وجود مشکلاتی در گرفتن تصمیمات روزمره، بدون اطمینان بخشی و توصیه بیش از حد دیگران.

2) نیاز به دیگران برای به عهده گرفتن مسئولیت اکثر عرصه های زندگی فرد.

3) وجود مشکلاتی در ابراز مخالفت با دیگران (به دلیل اینکه بترسد حمایت یا تایید آنها را از دست بدهد)

4) وجود مشکلاتی در شروع پروژه ها یا انجام کارها به صورت مستقل (به دلیل کمبود اعتماد به نفس در قضاوت صحیح و تصمیم گیری)

5) زیاده روی در راستای جلب محبت و حمایت دیگران ، تا جایی که حاضر باشند اقداماتی ناخوشایند و خلاف میلشان انجام دهند.

6) احساس ناراحتی یا درماندگی در هنگام تنهایی ، به دلیل ترس اغراق آمیز از ناتوانی در مراقبت از خویشتن.

7) جستجوی فوری رابطه دیگر به عنوان منبع مراقبت و حمایت، پس از پایان رابطه نزدیک.

8) مشغولیت ذهنی غیر واقع گرایانه یا ترس از تنها ماندن و بر عهده گرفتن مسئولیت مراقبت از خویشتن.

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD)

دو خصلت روانی انعطاف ناپذیری و خشک بودن، جوهره اصلی شخصیت وسواسی جبری هستند. در کنار این دو خصلت، خساست، لج بازی، کنترل گری، قانون گرایی افراطی، اخلاق گرایی افراطی، منظم بودن افراطی ، سرزنشگری و سخت گیری و مشابه اینها، سایر خصلت هایی هستند که همه یا بعضی آنها، در ترکیب با خصلت های انعطاف ناپذیری و خشکی ، حالت های مختلف وسواسی جبری را می سازند.

OCPD چه به معنای کامل و اختلال و چه به معنای و جود رگه هایی از آن در افراد، حالت فراوان و شایعی است. نرخ اختلال در جمعیت عمومی را حدود هشت درصد برآورد می کند. در فرهنگ بومی و خصلت های روانی مشترک ما هم، به غیر از شکل اختلال، رگه های این الگوی فکری و رفتاری بسیار فراوان و شایع است. بسیاری پدران نسل های قبل تر (بالای شصت سال) با این سبک رفتاری همدل بودند و تربیت سخت گیرانه را به فرزاندانشان اعمال می کردند.

بسیاری اساتید دانشگاه که بیش از حد سخت گیر و منضبط هستند، بسیاری پرسنل نیروهای نظامی، بسیاری معلمان یا کارمندان که موافق این سبک زندگی یا اعمال این سبک تربیتی برای دیگران هستند، واجد تشخیص این اختلال یا حداقل بسیار نزدیک به ملاک های آن هستند.

به عنوان مثال نظم پذیری، وظیفه گرایی یا انظباط در محیط های مخصوصا نظامی یا آموزشی یا حتی اداری یک ارزش به حساب می آیند، حتی اگر افراطی باشند. به همین دلیل تضاد اصلی این اشخاص در زندگی شغلی شان نیست و اغلب در روابط فردی و مخصوصا خانوادگی دچار مشکل جدی می شوند. همسر و فرزندان به واسطه این خصلت ها و بدتر از آن حق به جانبی همیشگی وبی قید و شرط آنها، بسیار مورد آزار روانی قرار می گیرند و خودشان هم دچار مشکلات روانی می شوند.

این اشخاص هرگز معنی شادی، عشق و رهایی را درک نمی کنند. به دیگران مخصوصا خانواده اهمیت می دهند ولی نمی توانند دوست بدارند و دوست داشته شوند.

اینها زندانی های زندان خود ساخته هستند و اصرار دارند دیگران را هم به زندان خود هدایت کنند.

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی جبری چه هستند؟

برای تشخیص این اختلال، وجود حد اقل ۴ مورد از ۸ مورد زیر لازم است:

1) مشغولیت ذهنی با جزئیات، قوانین، فهرست ها، نظم و ترتیب، سازماندهی، یا برنامه ها تا حدی که هدف اصلی فعالیت مورد نظر، گم می شود

۲) وجود کمال گرایی که مانع اتمام کارها می شود. (مانند ناتوانی در اتمام پروژه به دلیل بر آورده نشدن معیارهای بیش از حد سخت گیرانه فرد مبتلا).

3) وقف خود به صورت افراطی به کار و تولید، تا حدی که فعالیت های تفریحی و روابط با دوستان، در این میان فدا می شوند (به شرطی که به دلیل نیاز مالی نباشد)

4) وظیفه شناسی، دقت نظر و انعطاف ناپذیری درباره مسایل اخلاقی، اصول یا ارزش ها

5) ناتوانی در دور ریختن اشیای فرسوده یا بی ارزش (حتی در مواردی که فاقد ارزش عاطفی هستند.)

6) عدم تمایل به تفویض اختیار یا همکاری با دیگران ، مگر اینکه دیگران کاملاً بپذیرند که کارها را دقیقاً به روش وی انجام دهند.

7) خساست برای خود و دیگران، و اعتقاد بر اینکه پول باید برای روز مبادا پس انداز شود.

۸) ابراز لجبازی با خود رای بودن.

بازگشت به فهرست اصلی مقاله

آیا اختلالات شخصیتی قابل درمان هستند؟

در یک قاعده کلی، اختلالات شخصیت قابل درمان نیستند و در بهترین حالت، بعضی از آنها قابل تعدیل هستند. علت این مشکل در دو موضوع خلاصه می شود، اول اینکه بعضی افراد دچار اختلالات شخصیتی خاص، اساساً اعتقاد به اینکه مشکلی در نظام فکری و رفتاری آنها وجود دارد، نیستند، مثل پارانویید، اسکیزویید، اسکیزو تایپال، خود شیفته، تا حدی نمایشی و وسواسی جبری یا مثل شخصیت ضد اجتماعی اگر هم می دانند مشکلی هست، انگیزه ای برای تغییر ندارند.

موضوع دوم اینکه باقی اختلالات شخصیت مثل شخصیت مرزی، دوری گزین و شخصیت وابسته هم که بابت اختلال، درد و رنج مستقیم می برند، درمان را تاب نمی آورند.

مشکلی که سالها روی هم انباشته شده و شکل گرفته، قطعا در بازه کوتاه مدت هم قابل درمان نخواهد بود. منطق درمان البته بسیار ساده است، به صورت تئوری اگر ما رفتاری را در دراز مدت تمرین کنیم، در نهایت آن رفتار درونی می شود و شخصیت به اندازه قدرت آن تمرین ها، تعدیل می شود. این همان اصل ساده در رفتار درمانی کلاسیک است که تجربه را عامل اصلی هم در ایجاد اختلال و هم در درمان می داند.

اما تئوری ها، تا در واقعیت قابل اجرا نباشند، فقط تئوری هستند. در واقعیت اغلب شخص وابسته حاضر نیست وابسته نبودن و فشار روانی ناشی از آن را تحمل کند. شخصیت دوری گزین حاضر نیست، ارتباط را تجربه کند چون نمی تواند ترس و شرم خود را تحمل کند. به طور خاص برای اختلال شخصیت مرزی، درمانی طراحی شده به نام «رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)» ، بر اصل پذیرش تضادهای درونی و رفتار بر اساس تعادل تاکید می کند. اما این درمان هم فارغ از پرداختن به جزئیات ، بر اساس کسب تجربه و ایجاد بینش از طریق آن کار می کند.

در مورد سایر اختلالات شخصیتی دیگر هم با فرض داشتن انگیزه و بینش برای تغییر به این مشکل بزرگ بر می خورند که «درد و رنج تغییر نقد است ولی لذت درمان نسیه است.»

تالیف از مسعود کرمی روانشناس بالینی

اختلالات روانپریشانه

اختلالات اضطرابی

اختلالات خلقی(افسردگی تک قطبی و دوقطبی)

اختلالات وسواس

اختلالات جنسی

اختلالات مربوز به سانحه(ptsd) و اختلال سازگاری

اختلال شخصیت چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلتر قیمت
فیلتر قیمت - slider
1تومان648,000تومان
تماس با پشتیبانی